اسنپ گرفته ام تا عرش
و در همین حوالی
اژدهایی
در خواست من را
روی چشمهاش گذاشته
و لغزیده از میان ابر ها
تلفن ام را گرفته
و تا دقیقه ای دیگر
برای بردن غم هام
خانه می آید
- من از مردهای سبیل
و اژدهای سبیل
و راننده های سبیل دیگر نمی ترسم
بزرگ شده ام
قوی شده ام
مهندس ام حالا -
اسنپ گرفته ام تا عرش
و راه عرش این ساعت خالی است
به خدا بگو
ده دقیقه ی دیگر
آنجا هستم
[+] --------------------------------- 
[0]