پذیرفتن
فی الواقع
پذیرفتن کلمه
به عنوان یک چیز
و نه یک آلت
پذیرفتن کلمه
به عنوان یک چیز
که درد می کشد
درد می آرد
باردار می شود
غصه می زاید
و غصه هاش بی هدف بزرگ می شوند
انکار
فی الواقع
گذشتن کلمات از پل چوبی
توی رودخانه افتادن کلمات
حیف شدن کلمات
ترسیدن کلمات
شکستن کلمات
لرزیدن کلمه
انکار
نپذیرفتن زبان
به مثابه صاحب
رد شدن از عن
تا زانو
تا گردن
مسلسل بردن
فرمانده بودن
شهید شدن
و با لذت
جرعه های زمزم نوشیدن
[+] --------------------------------- 
[0]