باشد
برو حالا
باکلاس شو
هدایت بخوان
کافکا مطالعه کن
نویسنده شو
اما
وقتی که نیستی
وقتی که رفته ای به ساحل
تا مثل اشیا دیگر ساحل
فاسد شوی
منجمد شوی
بو بگیری
وقتی که دختران جهان مفتون
در کنار استخوانهایت
آفتاب و دوش می گیرند
تکه ای
در سینه ی دریا
جای بالدار نهنگش را
سرد و
تاریک و
خالی
پاس می دارد
[+] --------------------------------- 
[0]