باندراساییل
ترمز زد
دستی کشید
توی زلف هاش
و برق گیسهای بور را
تق به آینه زد
- برویم
و دور شویم خانوم زیبا
(یعنی من
منظور مستقیم اش از خانوم زیبا
خود خود من بودم)
برویم هان خانوم زیبا؟
فقط من و شما
خلیج دور
دوست شویم
حرف بگذاریم
پشت مردم ها
و مست کنیم
خیالمان دنیا نباشد
کادو می خرم براتان
لباستان اصلن زیبا نیست
و انگشت های زیباتان راس کار طلاست
ترمز زد
و با نوازش انگشت
گرفت دامن من را
[+] --------------------------------- 
[0]