شب یخ زده
آتش جسارت است
شب یخ زده شب
و ماه یخ زده
تالاپ توی دریاچه افتاده
خرگوش های یخ زده
دویده اند در
تمام دشتها
مثلن این
یک خوراک لوبیای یخ زده است
و این قلب یخ زده ی یک شکارچی
و این گلوی گرم بنده
حاضر و ناظر
به امر شهادت
و مرگ
مرگ یخ زده
لاغر و استخوانی
که غمگین دارد
توی برف ها
راه می رود کنار دریاچه
[+] --------------------------------- 
[0]