نمی نشود ماه
پای برهنه اش را
تا ساق
رودخانه بگذارد
و دیوانه نگردد ماهی
نمی گردد گرگ
که بگردد در جنگل
و آرامش آغل ها را
نریزد به هم بع بع طور
نمی شود
نمی نمی نمی نمی شود دریا
ببیند که باد
پیچیده در خود
به هم نریزد
نکوبد
به صخره ها سرش را
- الان غزل های کافی دارم درباره ی بی قراری درست در همین لحظه باید اسمت را فقط اسمت را بنویسم که بی قرار شوی ولی نمی نویسم
یوه هاه ها
زیرا که زیباترین زنان
بی تابان بی
بدون دلیل بی قراری هستند
[+] --------------------------------- 
[0]