پیچیده
مثل عاشقی
که دلیل تنگی خلق معشوقه اش را نمی داند
و گه
مثل تو
وقتهایی که با من قهری
جدی
خدا نگاه کرد من را
و سعی کرد
با نگاه تافته بر من
ایمانم را بلرزاند
"هی علی آقا
چه خواهی از دنیا می؟
می توانم برات مهربانش کنم
که عاشقانه دوست ات بدارد
احترام بگذارد
دستهات را بگیرد
لباس لختی بپوشد
زیاد ماچ ات کند گاهی گداری"
افسرده
مثل عاشقی
که حتی خودش دلیل دیوانگی هایش را نمی فهمد
گم
مثل رودخانه ای
که توی شیب ها
نمی فهمد
کسینوس آلفا را
لبخند تلخی زدم
و با افسردگی
به افق چشم دوختم
صحنه بسیار زیبا بود
تو کس کش اما
گیس هات روی چشم ات بود
و داشتی
جای دیگری را نگاه می کردی
[+] --------------------------------- 
[0]