و زخم بود
تمام دستهاش از پارو
و شانه هایش از تور
و تور
تور مهربان سخاوتمند
تور تیغ و ماهی را
از اسم های کوچک شان می دانست
از چشم های کوچک شان هم می دانست
و دانستن
تنها
دردی بزرگ بود
برای گلویش
گفت
"درد می کنم علی
زیاد درد می کنم
خوابم نمی برد شب ها"
و گیس را
که باد پیچ داده بود براش
کنار زد از پیشانی
گفت
"غروب ها یادت نمی افتم
دلم تنگ نمی شود برات
و همین
همین قسمت از من
زیباست"
و ظهر بود
تشنه بود
و تلخ از ما
به سمت دریا
قایق گرفته بود
[+] --------------------------------- 
[0]