و دستهاش بزرگ بود
و مهربانی دستهاش
توی انگشتهاش
نرم و آرتروز می شد
و با هر نوازشی
درد می گرفت انگشت اش
وهمین
نوازش را
زیبا تر کرد
- چقدر خسته است
چقدر آرام است
چقدر تسلیم است
تا چه بالا زیباست
و دستهاش کوچک بود
توی دستهای آدم گم می شد
دستهای کوچکش آرام
آدم را
مثل مور های کوچک زشت
تکه تکه آدم را
پشت تپه ها می برد
روی دوش می کشید آدم را
و لذیذ
آدم را
پشت تپه ها می برد
- چقدر آرام است امشب دریا
و تا چه اندازه الان
در همین دقیقه
دل من دریاست
و گیسهای هزار پری
روی صخره هاش ریخته
چقدر
گیسهای پری ها
روی صخره ها
شور و
داغ و
اتوزده و
آرام است
[+] --------------------------------- 
[0]