بی لنگر
غم از دریا
به کشتی رسیده است
مثل طوفان گوشهای ماهی
که رزم ناو خسته را
ارکستر می سازد
غم از دریا
مثل یخ
کشتی را
فرا گرفته و
دریانوردهای خندان را
در اتا ق های کشتی
یکی یکی
می کشد ما را
باد هم
از سمت دریا
غم و نمک آورده
و ریخته روی ابروها
و گیس سیاه تشنه ها را
تلخ و جو گندمی کرده
کشتی
عمیقن بیمار است
و تا دور دست ها
گردباد رهایی بخشی نیست
تا دورها
رهایی بخشی نیست
[+] --------------------------------- 
[0]