جهان کم کم من را می فهمد
انگشترش را می دهد به دستم
شمشیر در عبا پیچیده را توی درگاه خانه می گذارد
بعد
قد قامتی و نماز
و قد قامتی و نماز
بعد
خیره می شود به چشم هام
سبحان ربی الاعظیم
تا می شود
و سر به راه
نگام می کند
- ببین علی
تو الان
دقیقن همان شدی
که نباید باشی
و همین الان
همان را دیدی که نباید می دیدی
مثل اولین عکس سکسی دختر
مثل اولین لخت دختر سکسی
و شاید که من
چیزی از تو کم بودم
دست می گذارم شاید
بر سر جهان
و گیسواش
رد می شود نوازش طور
از میان انگشتهای لاغر شعر
[+] --------------------------------- 
[0]