تلخ می شود مدام من
و شعرهای کله اش بریده در
داد می زنند و
شانه می کشند و
می دوند
مرغ سر بریده طور
هزل می زنم
به خون
به خون و خون و خون چکان دوبار
هزل می زنم به مردمان در پیاده رو
دوبار
و جیغ می زنم برا یکان یکان عابرین دوبار
و هشت بار
توی خاک ها براش
توی خواب ها براش
ولی دلم هنو نه سیر اوست
ولی دلم هنو اسیر اوست
[+] --------------------------------- 
[0]