فریکی در تو است
که یخ
بر اندام های گرم و کول من است
نویز بر مدارهای بسیار حساس ام
و منطق دردناک تو
مثل درد دندان
کتابت من را منکوب می کند
تو خسته ای
پس اینجا آخر دنیاست
تو رحم نداری
پس جهان شهید می شود
تو لرزانی
پس باید
راهی بیابم برای گرم کردن دنیا
همچون نهال سبزی تو
آنقدر طریف و زیبایی
که سوزن سوزن
خواطرات ات
باغ کاج را بی
دردباک کرده است
[+] --------------------------------- 
[0]