بمان در من
مثل پیچک نرمی
که نرده های شکسته ی باغ را
توی مشت می گیرد
مثل اسب گستاخی
که حضور قطار را نمی پذیرد
بمان با من
التماس دشت را ببین
و از شانه های من
جهان را نگا کن
از فاصله ی مقدس میان انگشت هام
ببین
دنیا حیوان است
بمان
و به روی ایوان نیاور
که جز فروریختن
چاره ای برایش نمانده
[+] --------------------------------- 
[0]