تن تو
از قرابه های لرزان آکنده است
و من
بارمن چاقی آشوری هستم
که مثل مسلمان های افراطی
دویده است بازار
و برای شراب هات
کالباس و
خیارشور و ماست خریده
شمع خریده
ریش گذاشته
کتک خورده از کمیته ها
خودش را
به هر لجن کشیده تا
نگاه کند
و بو کند شراب را در شب
که آرام آرام
در قرابه های خاکی می لرزد
[+] --------------------------------- 
[0]