همین دستهای لاغرم را که
می گویی
بوی خاک می دهند
دستهای ام را
از خاک و خاکستر
تمیز می شورم
و با گیره
وصل می کنم به بند
باد توی انگشتهام می آید
و دستهام
از توی بالکن آرام
جیر جیر
جیر جیر
صدات می کنند
تو می آیی
مثل مارها
و در گوش دستهام
نفس می کشی
بعد
گرگ های دستهای شسته ی من
از نفس های مار
بیدار می شوند
و مار نفس کشیده را
جرواجر و
پاره پاره می کنند
[+] --------------------------------- 
[0]