میر زا بزرگ خان 2
و سوزن سوزن
پشمهاش
درمیان چشمهاش
کاج
از زمین بلند شد
{ صدای قدم های کاج در میان گل و شل صدای صاف شراب بود}
"تاک...
تاک...
تاک...
تاک حسین...
تاک...
تاک...
تاک...
تاک...
تاک حسین...
تاک..."
و اشک اشک
از رگهاش
پیچیده بر دل بیمارش
کاج
از زمین بلند شد
{صدای ترسیده ی یک آدم نفهم که از صدایی که شنیده خاطره می گوید}
"و صدای خش
زمین را پرکرد
و صدای برگهای ریز
و صدای قدمهای سنگین عابرین
و تمام عابرین جهان
از تمام برگها رفتند"
{صدای یک دکتری چیزی}
"کاج از کج
تن ها شد
بیش از آنچه تن می توانست
بیش از آنکه می توانستند"
و خنجر خنجر
تبرهای عابرین
دست به دست شد
و آتش آتش
شعله ها
پروانه را
انتظار می کشیدند
[+] --------------------------------- 
[0]