آل ایل - بریزژاییل
آنچه را که نمی دانم"
از او خواهم پرسید
اگر از سفر
به مراتب سریعتر برگردند"
مرد کچل
به مردم خیآبان می گفت
- تمام مردم دون پایه این طور اند
کارمندهای خوب
بیم فراوان
بی خوابی
اختلاف خانوادگی
ریزش مو
تنبان راه راه
شام حاضری دارند-
جور نامفهومی
رئیس زیر لب گفته بود
سریعتر می آید
به بهانه ی مرضی
قندی
تصادفی
دکتری
سرطانی
- فهمبدن آدم ها
همیشه یک دقیقه بعد مردن
اتفاق می افتد
کارت را می زنی
و نگاهبان آه می کشد
و ساعت را
نگاه می کند
و بر شیشه ی عینک یک چشمیش
دستمال می کشد -
"دیر کرده اند
قول داده بوده اند
که می آیند
کار کوچکی دارم
التفات کوچکی بکنند
امضای نامه ای
خلاص تاوانی
اعدام مسئولیتی
پایان کاری"
[+] --------------------------------- 
[0]