کاشکی بزرگ با کلاسی بودم
ماهیچه های کول ستبر
و فیله های مشت مشت تکه تکه روی آبگاه
گاه کاش
می توانستم ات
کف دستم بگذارم
و مثل یک موش کوچک آرام
نازت کنم تا
نرم و داغ و
گاه گاه
گاه گاه
گاه گاه...
کاش لااقل زمستان دیگری نبودم
مصیبتی علاوه بر این
اینورژن
و کاش لااقل شانه داشتم
گیس هات را...
- که نداری
چرا گیس نداری؟
شانه زدن روی گیس آرامش زاست
خدای من
خدای من
چه غفلتی کردم
خدا مرا نیامرزد
تراشیدمت با لذت
و فرصت شانه کردنت را
از جهان گرفتم
و کاش شانه داشتم
سر می گذاشتی
گریه می کردی
آرام می گرفتی
- همین شانه هام ناقابل
استخوانی
محنت روزگار کشیده و اینها
همین چشمهام هم
ناقابل و اینها
و دستهام هم
سرد و استخوانی
که ناقابل و اینها
می گفتم...
کاش
کاش من
لااقل
طناب نایلونی بودم
توی حمام خانه
بالای بالا
که توی دست و پا نبود
و صابونی ات
کورمال و عاصی
شورت های خیس ات را
روی شانه ام می گذاشتی
[+] --------------------------------- 
[0]