مثل آمبولانس غمگینی
که بروس لی را می برد بیمارستان
مثل دکتری
که دنیا را
از دستهای امیدوار ام جی
ناامید کرده است
- دلم برای خودم و مادرم تنگ است
انگار هر دو
مرده باشیم
یا
زنده باشیم در جای بسیار دوری از اینجا
دلم برای فریادهای بروس علی تنگ است
- چاره ای نبود
باس
بچه را بیهوش می کردم
داغ بود بچه
خواب نداشت بچه
چشم هاش
قشنگ بود بچه
خوشبخت نبود بچه
مثل آمبولانس غمگینی
که
مریض اش را
در ملافه پیچیده
به سردخانه می برد
[+] --------------------------------- 
[0]