تمارین (ژاکت/ خاج/ غوزک)
هر ژاکتی
سوراخ های کوچکی دارد
که زبان می رود از لایش تو
و سرما می رود از لایش تو
و غم
می رود از
لای سوراخ هایش تو
و آدم را
مثل کشتی سرد
قلپ قلپ
می دهد پایین در پاییز
سرد می شود آدم
پوسیده می شود
و از سمت ژاکت سردش
غرق می شود در پاییز
و او زنی
مثل هر زنی تنها است
پره های صورتی رنگ لای پا دارد
خط باریک بر کفل روی سنگ چون پری ها دارد
و زخم روی غوزک از بی حواسی هاش
کاملن
مشکی و عادی است
ظرف می شورد
مایتابه بر می دارد
قر می زند
گوز می دهد
اشک می ریزد
با خودش
سرد می گوید مغروق
"حتی
این کچل هم
احتمالن
زنی عادی است"
پاییز
با تتوی سرخ رنگ خاج
روی پیشانی اش
شادمان
ورق های آدم را
پلک می زند
قهوه می ریزد برای وراجیش
و مرد بسیار مرده را
غرق و
غرق و
غرق تر می سازد
[+] --------------------------------- 
[0]