بازت کنم از هم
و تو را از نو
با میل های داغ انگشتم
پرده های تور ببافم تو را طوری
بازت کنم از هم
و چشمهات را
جوجه های خیس از خون را
ناز کنم
و به دست دشتها بسپارم
بازت کنم از هم
و با زبان
- من شاعری نام آور هستم
و زبان من
تلخ و
کاریزماتیک و
پیچیده است -
بشناسم تو را
به خودت
چون کم عقلی
بازت کنم از هم
و از تو
راه راه زرد و سرخ ببافم باید
مثل خشم آفتاب به پنجره ها یا
عکس خورشید روی دریا طوری
[+] --------------------------------- 
[0]