تمارین (جنگ/بالش/نارنگی)
نرم طور
نارنگی و هندوانه تا
تشنگی نماند را ماننده
جنگی برای بردن ندارد
آمده
دیده
بریده من را از من
و رفتیده
من
هیولای حلقه دار خسته
با دقت
بالشت می گذارم زیر لمبرهاش
لنگهاش را
گشاد می گذارم
از هم
نفسهای منخرینی تند می کشم
و بی
تابانه تا...
مفتون
به دیوارهای طویله می کوبم
[+] --------------------------------- 
[0]