تمارین (زامبی/دریا/شهربازی)
من را نجات دهین
من را
از مردم مرده
من را
از اشتهای فواره دار زامبی ها
مرا
از رفتن به اعماق دریا
از
به یاد آوردن مهره هام
تیله هام
دوست های دخترم
زنم
و کفش هام
نجات دهین
مرا
از من
از کوتاهی پدر در استفاده از شادی
از التهاب زخم های شهربازی نرفتگی
و از خواندن کتاب های تلخ
نجات دهین
برام نوشابه ی قشنگ سرد چرب بگیرید
و توی سینه هام بستنی بگذارید
و روی بستنی هام
چتر
مرا
مثل ابروی ریخته
از صورت جهان بردار
رهایم کن تا
چند ساعتی
برای خودم
پرنده ای غمگین باشم
[+] --------------------------------- 
[0]