کلماتم اینجا نیس
و از من ناچیز
تنها همین
تن بی حال لاغرم مانده
دو تا کفش داغان هم بود
که همان
نرسیده
به تخت تان درآوردم
برادرم هارون هم هست
که با خودم نیاوردم
پدرم هم بود
که توی را پله ها
در آوردم
حالا که آمدم
اما
کلماتم اینجا نیس
و من
بدون آبشار حرف هام
مرد لاغر کوری دونده ام
که دستهاش را
و عصای سه لاش را
به باران و
چارراه و
چشمک و چراغ شما بخشیده
[+] --------------------------------- 
[0]