تمارین (پله/ چهارخونه/گربه)
با من صنما
بیا
از همان دکمه های تلخ چارخانه ی آبیت
و تلخی پرز دار جوراب های خاکستری رنگ ات
بیا و با من
دلت را
- وقتی که شاعری مثل من
که با کلاس و مدرن و گروتسک است
وقتی که "من" می گویم دلت
منظورم
یک کف دست جای دور نافت نیست
شاعری مثل من
به تمام حدود دلت
ذکاوت دارد -
بیا
با من اما
که دلت را می شناسم
تا دانه دانه های موی پایینش
یا رد آبله مرغان زیر خط کمر
و سرمای آرامش نبخش بی تفاوت برو گمشوش
با من اما
با نباه گربه های روی پله
قدم های بی تفاوت داف بگذرنده باش
پاشنه دار
بی صدا
خوار کننده
اما گرم
سبز
با نوار طلایی نیمه چسبیده
با جای دردناک زخم سرخ
روی انگشت دوم پات
ما گربه ها
حتی ما گربه ها هم
که دکترا نداریم
چیزهای کوچکی
از قدمهای تو می فهمیم
[+] --------------------------------- 
[0]