تمارین (بالش/چراغ قوه/ کنجد)
زلیخا
کارد خریده برای یوسف
تمام باغ هاش را
پرتغال کاشته است
و با چراغ قوه
توی کوچه های قاهره
که برق ندارد
و خاموشی است
خرت خرت
دمپایی قرمز کشیده است
- قاهره بود نع؟
زلیخاجان؟
قاهره بود که دنبال معشوق خوش تیپ ات میگشتی؟-
- دوباره رختخواب خریدم
یک بالشت
یک ملافه
یک فریاد
تا باز کنی آش و لاش مرا از تخت
با کبودی تلخ طناب بر مچها
نازم کنی
و مرا آرام
بوس کنی
و توی روغن کنجد بگذاری
- قاهره بود نع؟
زلیخاجان؟
قاهره بود که دنبال معشوق خوش تیپ ات میگشتی؟-
[+] --------------------------------- 
[0]