تمارین (خیار/ناودون/آینه)
سیگاری سفید رنگ
به رنگ پرهاش خیره شد
حوض را نگاه کرد
حوض عین آینه بود
باغچه آینه بود
- همان بوته های کوتاه فلفل همیشه
جالیزهای نازک از خیارهای کلفت
و ناودان بی دلیل
که قطره قطره بر ایوان می شاشد
فکر کرد
لحاظات دنیا
برای زنده بودن کبوتری سیگاری کافی نیست
- عمر دست خداست
تفنگ ساچمه ای
در کمدهای خدا قفل است
و گربه کار خداست
باید از ارتفاع سقوط کنم
بر زمین
جنازه ی خونین کفتری گردن شکسته
مگنای تلخی از ناامیدی هنوز
در دهانش
[+] --------------------------------- 
[0]