دیوانه ها برام قلاب می گیرند
صندلی می گذارند
پاسبان ها برام دست می زنند
ویولون می آید
و نغمه می زند
و اگر شلوارم
به نرده گیر کرد برام
پیژامه می آرند
نقشه ی فرار از تیمارستان
راست
نقطه چین از میان تو می گذرد
دست من را می گیرند
و مرد دیوانه را
که آبسردکن بیمارستان را کنده
و قرص هاش را نخورده
و لایق شوک الکتریکی است
می آورند تا کوک اول نقطه چین هایت
و من آنجا تا
بالهام را
باز می کم
[+] --------------------------------- 
[0]