بادی بودینگ
باد
در دامنت پیجیده باد
و من نیستم تا
گوشه هاش را بگیرم
تور
در تمام گوشه هات رفته تور
و در هیچ جای اندامت
ردی از نفس های من دیگر نیست
انگار در
در تمام آنچه بوده
من
نبوده ام
انگار
هرگز نکرده ام تو را
و عشق ات نبوده ام
کیف به دوش و لنگان
نیامده ام خانه
و غمگین و انگار
عاشق نرفته ام از خانه
انگار باد
دستهات را
و قصه هام را
گرفته
برده باد
وزلف های کوتام را
توی صورتم زبان زده
پرنده پرواز داده
کشتی برده
با زحمت انگاری
تمام نمکهای دریا را
ریخته بر
ساحل و
رفته است باد
[+] --------------------------------- 
[0]