می نمی آیم آخر
می نمی بینی
و آخرش این
حرف های زاریات بی تر
ترجمان دنیا خواهد شد
می نمی آیم آخر برایت پیشت یا هر جات
و دستهای لرزان ات را
می نمی گیرم
و میگویم
ببین آخر
دست کشیدماندم از با تو
می نمی گویم
چقدر
ها نبودم تن ات را
چقدر
بیدن می نمی خوا
هم با تو
چقدر یاد این نه
می افتم
از شستن
خوابیدنی
گریستن با تو
می نمی گویم درباره ات حت اص لن من
می نمی گویمیت ها رگزمیشه
خیالوات آرام
خیالوات همبشه
خداحافظت
فعلن
بوس
[+] --------------------------------- 
[0]