سراغ من را نمی گی رود به جای دوری
و ازجای دور
پیغوام تازه ای از شکر نمی سازد
تل خاب در کنار لب را
علاچ نمی کند به قاچ قایم از هندوانه ای
و داد
نمی زند
و از من
... نمی گریزد از من حتی
- دوش فکر کردن اش بودم
دون ژوان و
سلخ و
بوسه بوسه
ایستاده فکر
کردنش بودم
لا به لای هم
و خوا بی ده
دی بودم که آمده بود
پشت داده به دیوار و
لرزنده
با بخارات آبی می بر لب هاش
سرمه های بدمزه ی همیشه
طعم تازه ی شاشیدگی در اعضاش
و فکر گرم مردن در حمام
در میان فکرهام در...
دوش
فکر کردنش بودم
[+] --------------------------------- 
[0]