جنوب جنوب جنوب
و ستون ابله سیاهپوست های من
ایستاه اند هنوز توی آفتاب
با چشمهای منگ
و عضلات وحشی برجسته
و امیدوار هنوز
پرچم قرمزو بنفش رنگ تو را هنوز
خیره خیره نگاه می کنند
نع
تو
برده دار بدی نبوده ای
گرده های ما می گوید
و رد تلخ لجن
توی کاسه های ما می گوید
تو
به قدر کافی
عن
و سختگیر و وحشی بودی
به قدر کافی
کشته ای بچه های کوچک ما را
و
به قدر کافی
عشق های خردسال ما را
توی بازار برده ها فروخته ای
به قدر کافی
زنهای ما از تو
سفلس گرفته اند
نع
تو
تاریخ و ارباب ما هستی
با کشتی آمده ای
با اسب برمی گردی
ولی
تا که برگردی
مزارع ما
برای تو کشت می کنند
بچه های ما برای تو تکثیر می شوند
و باد
پرچم تو را
توی آفتاب
تکان خواهد داد
[+] --------------------------------- 
[1]