نمی شود من را توی قفسه گذاشت حرف چرتی است اگر درباره ی هیولایی چون من با خودت بگویی تمام شد راحت شدم سخت بود خطرناک بود ولی راحت شدم از دستش من مثل پاییزم وقتش اتفاق می افتم دوباره وقتی که نوبتم رسیده باشد بهار های تخمیت گذشته باشظد و توی تابستان کاملن دلپخت شده باشی مثل مرگ می آیم از شش سو و شاید ازتوی ات. تمام دانه دانه دانه برگ هات را باد باد خواهم ربودیدن
[+] --------------------------------- 
[0]