همین
می گویند می آمده از حمام و بی هیچ صحبتی زیر چادرش هیچی نمی پوشیده چادرش را به دندان می گرفته و تند تند هروله می کرده سمت خانه. کسی به کسی گفته و او هم به کسی گفته که دوست داشته برایش جالب بوده برهنه باشد سیا سول سالی را تمام کوچه می گفتند پالان کج دارد. من تا مدتها فکر می کردم منظور مردم از پالان ماتحت است. واقعن کمی راست دست تهیگاهش سخت می آمد بالا. ولی فرز بود خوب صورت خوبی هم داشت مادرم می گفت دل می برد از شوهر مردم با این گلی و سرمه. تو همان حمام مردم را می شست برا همین بوی بد نمی دادهیچ جاش به جز لب ها سیگاری تیر بود فاصله ی حمام تا انباری را توی سوراخی فرو می شد زر می کشید. ناخن اشاره و وسط زرد بود از سیگار. من آدم خوشگل کوچه بودم سبیل نازک قشنگ دستهای بزرگ مثل حالام نبودم که افتاده ی مردم باشم. من را که می دید می خندید می گفت کجا با این عجله پسرحاجی و جور دلبرانه ای نسیم را به لای چادرش را می داد.
[+] --------------------------------- 
[0]