داستان باس تلخ و اینها باشد نباس کسی بخندد توی داستان و بهتر است آدم های داستان مدام درگیر غمهای کافی باشند و باید مداوم حرف بزنند راجع به تنهایی مثلن خانم، خانم خیلی قدبلند زیبایی است ولی خیلی تنهاست و تنهایی اش کاملن شخصی است و احتیاج به توضیح بیشتری دارد. داستان باید پر از مردمی باشد که احتیاج به توضیح های بیشتری دارند.
وظیفه ی من است طبعن تا از خانم خانم یعنی درباره ی خانم خانم هم چیزی بنویسم خانم خانم تنهایی متناقضی دارد در واقع خانم خانم در به در پیدا کردن مردی است که اورا نفهمد. نفهمیده شدن قسمت مهمی از زندگی زن هاست. زندگی خانم خانم بخاطر این که زیباست پر از مردهای شاعر نصفه است. اسکیزوفرن های از زمان مادرزادی مردهای طبیعتن دوقطبی آدمهای ساده ای که با یک آدانس خوشحال فریاد می زنند و به خاطر اینکه طبیعتن دوست نداردشان را به صورتشان زده اند یک هفته غمگین اند. زندگی همه ی آدمهای زیبا همینطوریست برای دیدن خل و چل ها برای وید زدن پارتی کردن الکل خوردن افسرده شدن منحرف شدن. این داستان زندگی است فی الواقع و فی الواقع تمام آدمهای مثل خانم خانم دنبال تنها نبودن اند و این تنها نبودن معنیش پیدا کردن آقای آقاست.آقای آقا عجیب محترم است و طبیعتن خانوم خانوم نیست ولی شیزوفرنی ندارد کسی حرف نمی زند باش و توی قفس فلزی زندگی نمی کند.آقای آقا فقط دلخور می شود گاهی که می شود با بوس و ناز نواحی گریه اش انداخت. فی الواقع خانم خانم در به در پر کردن تنهاییش با پر نکردن تنهایی است.
داستان نباس پیچیده باشد داستان باید پر از غمزه های مردم های ساده باشد بعضی از کاراکترها برای داستان ها ضرر دارند. داستان ها باید آقای آقا داشته باشد داستان باید ساده باشد اسکیزوفرنی بد است اسکیزوفرنی سم است
[+] --------------------------------- 
[0]