همیشه از اینکه دفن شم کسی برای گریه کردن نباشه می ترسیدم از آب زیاد ه می ترسیدم کلن ته اقیانوس یعنی تها تهای اقیانوس جای ترسیدن ام بوده. وقتی صدا نیست وقتی حبابای کیری همون یه قطره هوای همیشه ی آدم رو می برن بالا. همیشه سرما رو دوست نداشتم همیشه از رنگ صورتی بدم می اومد صورتی رنگ مختلی یه بی کلاس ه جلف ه وقتی جنازه ی آدم رو زخم و صورتی بیارن وقتی توی مردمک های آدم جای جرقه های دردناک صورتی باشه.مردم شونه ها رو می زنن بالا. شونه ها مهم ان همیشه مهم بوده ان برام. همیشه از شب هم می ترسم. شب علامت مردن نوره تا سینه ی سرخی دریده نباشه شب نمیشه. شب سیایی بد ه. شب ته اقیانوس علامت مردن ماهی ه. علامت اینکه هر گوشه ای ممکنه وقت مردن باشه. حالا الان سردم تاریک ام ته دریام و توی دور دست رنگ صورتی جور خوارکننده ای میره بر می گرده حالا اما خوبم عجیبه برام ولی الان از خرت خرت این تیکه آهن صورتی رنگ این جرقه ی تلخ دریایی مشعوف ام. میخوام برم دریا مامان مامان منو با خودت ببر ته دریا...
[+] --------------------------------- 
[0]