من از هیچ سالگی زمان جوان بودنم جز به حالت زوری چیزی چاپ نکرده ام. همیشه اینکار شواعری برام یک ترتیبی بوده برای تفریح مثل آدم خل هایی که برای مهمانی ها جوک می سازند. طبیعتن مثل هر آدم دیگری برابر انگاشته شدن با دیگران هم برام تفریحی نداشته و بی فایده بودن پرداختن به شعر هم برای اکثر خوانندگان که احتمالن خودشان هم شاعر هستند اظهر من الشمس و بدیهی است. الان توی چل سالگی فکر می کنم کمی پول خرج کنم و به بهانه ی کتاب ساختن مرتب کنم حرفهای خودم را. قبل از آنکه بمیرم که خوب کاری طبیعی است. هدفم فی الواقع مثل پاپیون روی جسد است برای اینکه جز مسخره بازی و دختربازی کار دیگری هم کرده باشم. بعد می گویم ولش کن حوصله داری؟ جنازه ی پوسیده بگذار بدون پاپیون باشد
[+] --------------------------------- 
[0]