علی
سیب سبز دوست داشت
و رطب های شیرین
و نمازهای طولانی
صدای هن هن شمشیر کودکان مدینه
و خنده ی زن ها
علی
خلیفه ای تنها بود
وچیزهای اندکی را
توی چاه ها می گفت
داستان اینکه خدا
در نماز جواب نمی داد
و اینکه مردم کلن
کس کش بودند
علی
خلیفه ای تنها بود
و وقتی رفت
زخم غمگین پیشانی اش هم رفت
و نمازهای طولانی اش هم رفت
و چاه های غمگین بی آبیش هم رفت
علی وقتی رفت
مدینه رفته بود
[+] --------------------------------- 
[0]