همان روزعزیزی که شب رفته
و عروسهای ارغوانی دریا
در شب شناورند
همان روز زیبایی
که انبوه پروانه های قرمز
برگهای سبزرا
هندوانه کرده است
همان
از همان غریب آن روز ها
که زنبورهای نیزه دار تابستان
مست دود و عسل
روی گلهای زرد خراباتی
شهدهای داغ را
پیاله
پیاله
همان روز داغ
که زیرهای عرق کرده ی تمام دخترها
قابل لمس است
بیا
زیر آفتاب بیا
خنده دار و وحشی
وانمود کن
من
زنده مانده ام
و توهرگز
هیچ کجایی نرفته ای
[+] --------------------------------- 
[0]