از بچگی سغی کردده ام چیزهایی که دوست ندارم را از توی رویام حذف کنم خیلی از چیزها هم خودشان از توی رویایم رفتند با اصرار. حالا توی چل فک کنم سالگیم همان بچه ی رویایی قدیم ام که مامانم می گفت توی خیال است مدام ولی رویاهام جور بیخودی خالی شده مثل همان اتاق های بلند سفید ماتریکس از همان ها که هر دری به اتاقی شکل اتاق قبلی وصل است از همان ها که توی هر اتاق اش آدم خیلی خیلی خیلی تنهای بی رویایی نشسته که خیلی شبیه من است.
[+] --------------------------------- 
[0]