لاش باش
لاش آشفته ها وی ها در آش
توی این بیابان بر
هوت در "برهوت"
لاش باش
لاش افتاده ی برهنه ی زن
هر کدام سینه هاش
تپ
یک ور افتاده
پلک هاش
تپ
بر هم افتاده
موی هاش
لرزان هر نسیمی لاش
مثل رد شدن ببر
از میان مزارع "نی" ها لاش
لاش باش
به گردش صبور من کچل
به گردش داغ "لاشخور"
که بی تاب ضیف رفتن سگ هاست
[+] --------------------------------- 
[0]