لحظه ای که نفسهایت داشت
برای رفع خفه
رفع خفای خفته با تو
در تو
بر تو
رفع دود
تقلا می زد
لحظه ای که گوشهات زنگ گرفت و من را
درد را
مثل زایمان بچه فیل
در تمام آن پایین
احساس می کردی
با خودت بگو که
رخوت نبودن من
جای خالی عظیم ترین دیوهای دنیا در دل
رد دندانه دندانه های چرخ جهان در تو
از عذاب الیم فعلی
بسی عظیم تر است
بگو که درد اصلی
درد کامل مطلق
درد تاریکی
نیامده هنوز
سفید و ناامید باش
زیرا تو ناامیدتر
زیبایی
[+] --------------------------------- 
[0]