هر چیزی باید نشانه یز چیز دیگری باشد. شاعر که باشد آدم دنیایش همینطوری است بوها چراغ ها چشم ها دستها دست به دست آدم را روی دست آدم را جای دیگری می برند و آدم چشمهاش را باز می کند و می بیند جای تازه ایست با آدم های تازه ای و جای تازه ای از او درد می کند. همینطوری است زندگی برای شاعرها همیشه همینطور است
چشمهام که باز شد دیوار ها سفید بود سقف سفید بود و دستهام سفید بود و هیچ درد تازه ای نداشتم. چشمهام که باز شد درد تازه ای نداشتم
[+] --------------------------------- 
[0]