ساکت شو"
گوش کن
"باد می نوازد دارد
گفت
"مرگ باید بفهمد ما
آماده اش هستیم
کرم باس شود هوا
و هوای نفسانی
طرای آه
روی بازوی آدم باشد
کنترل کرده باش
برده باش
برده باش"
گفتم
گفته ام با کلاس و اینها بود
چیز هجوی
مثل گیسوی پیرزن در باد
یا چکه های آخر شاش صد سالگی
و مثل
و قدر
و اندازه ی آه آخر مردم چشمم روشن شد
مرد
رفته بود توی باد
چیز دیگری نگفته بود
[+] --------------------------------- 
[0]