باید ادامه بدهم باید باید باید ادامه بدهم مثل بچه ی کلاس پنجمی ریغو که از دویدن خسته شده ولی توی رودرواسی است مادرش توی خانه کار داشته به خاطر او کنده آمده اینکا و آقای مدیر قرار است برای مدرسه از کارخانه ی ارج لباس ورزشی بگیرد کودک باید به توجیه بی دلیل هستی برای پاهای خسته اش برای گلوی تشنه اش ادامه دهد. حرف هاش مثل سیزده ساله ها نباشد دستهاش مثل سیزده ساله ها نباشد و همینطور الباقی اعضا باید بزرگ شود دونده شود به کفش های میخ دارش اعتماد کند و دایره های تخمی فلزی با نوار رنگی پرچم مهم باشد براش و کاپ تکیده ی تخمی در گوشه ی کتابخانه ی مدیر هم و باید تلاش کند نفس بزند و تا سیاهی نرفته به پیش بتازد مدام
[+] --------------------------------- 
[0]