و من حتی
ومن حتی شبیه عکسهای تو نیستم
شبیه دوایر خاکستر
دوایر سیاه دور چشم
کرک روی چانه
و لرزان من
شبیه لرزان تو نیست
و پای بریده ام
و عصایم
شبیه عکس های تو نیست
من خاطرات منطبق با تو ندارم
سرم درد نمی کند برای زخم تازه
مادرم
قهرمان پرورش اندام است
من وظیفه ندارم
می فهمی؟
شاید هم می دانی
من وظیفه ندارم
شاعری از اعصاری تخمی هستم
که انقلاب هایش تخمی است
و گلاب هایش تخمی است
توالت هایش زیباست
و فیلم هایش تخمی است
و من حتی برای دایره کردن هم
سراغ عکس تو را نمی گیرم
زیرا
عکس تو
سفید است
و خاکستری است
و خوش تیپ است
و کمی غم
کم دارد
[+] --------------------------------- 
[0]