Feminasion
نگام کرد و موهای پایین تنش را دور انگشت اش حلقه کرد و کشید. قبلن هم گفته بود مادرم, "زجر" لذت زنهاست گره کرده بود در خودش گفته بود این هم نباشد یکی دیگر همه همینطورید همه اتان همینطورید گفت همه اتان همه اتان مثل همید. می کنید آدم را و رها می کنید آدم را... به هم می زنید آشوب می کنید. فلنگتان را می بندید. آب پرتغال دوست داشت آب پرتغال نارنجی دوست داشت مثل من را که خیلی قبلن ها خیلی خیلی قبلن. دوروز پیش نگام کرده بود تکانم داده بود گفته بود خیلی میخوامت و وقتی زنی حالا هر زنی بگیر مادر آدم یا هر زنی وقتی که گفت آنوقت رعشه در تمام تن آدم می افتد از زیر پیراهن زردش باباش را می گیرد گریه می کند می گوید گم شو گم شو داد زد دور شد و دیگر پیدایش نکردم. شبها صدایش از اتاق پشتی می آمد لای صدای هن هن مصمم بابا...
[+] --------------------------------- 
[0]