دری چارگی
و من
ضامن آهویی را کشیده ام
در گلوی خود
و چرخانده ام
و ریزش تسکین قرمز را
نگاه کرده ام
ریزش بی تاب حرف های عصبانی
گلبول های مشغول کار روزانه را نگاه کرده ام
و من
حاجاتم را
که در دهان قبله ام مچاله بود
و من دستهای بسته اش را
و رنگین کمان بی شعوری را
که دانا تر از من ها
پروانه می گفتند
آزاد کرده ام
هان ای طوائف گور به گور کیری من
عزیزهای کون گشاد ساعی
جرقه های آتش تابستان
سرما نزدیک است
بلندتر و خوشبخت تربتابید
[+] --------------------------------- 
[0]