یک چیزی آدم های کس خل قدیمی درباره ی مقر نیامدن داشتند راستش فکر می کنم کلن کس شعر است. مقر نیامدن یک پدیده ی ابلهانه است. گف زیر شکنجه نخواهم شکست حرف مزخرف است. اگر طرف بتواند "هر کاری" را بکند مقر نمی آم حرف الکی است. داستان دنیا هم همین است دنیا برا داغان کردن آدم یک راه های بلد است که به ذهن خود آدم هم نرسیده. همه را وادار می کند که به نهایت بدبختی مان برسسیم ما را می شکند بعد رهای مان می کند توی مهمانی. آنوقت توی مهمانی به هم لبخند می زنیم می خندیم پیرهن هامان را می کشیم رو کبودی هامان و وانمود می کنیم هیچ جایمان نشکسته دنیا پر از ما آدمهای داغان مفلوک زپرتی است که برای هم ماچ می فرستیم دست می دهیم و پشت دیوار یا توی آشپزخانه موقع غذا درست کردن می زنیم زیر گریه. اینجا آشپزخانه ی من است همینجا آشپزخانه ی من است
[+] --------------------------------- 
[0]